خرید از سراسر دنیا


» اسماعیلیان قرون وسطی سرزمینهای ایران( قسمت دوم )

اسماعیلیان قرون وسطی سرزمینهای ایران( قسمت دوم )

گسترش دعوا به بدخشان توسط ناصر

نصیر خسرو مانند سایر داعش های فاطمیان سرزمین های ایران و جاهای دیگر ، ارتباطات خود را با دفتر داووا در قاهره حفظ کرد و از آنجا کتاب و دستورالعمل های عمومی خود را دریافت کرد. حتی در یومگان از راه دور ، ناصر به ادبیات اولیه اسماعیلی دسترسی داشت. و او به ویژه تحت تأثیر ال سیجیستانی بود ، که بسیاری از عقاید آنها در نوشته های ناصر به تصویر کشیده شده است. احتمالا در این دوره تبعید بود، اگر نه قبل از آن، که نصیر گسترش دعوتدر سرتاسر بدخشان (تقسیم شده در دوران مدرن توسط Oxus یا Amu Darya بین افغانستان و تاجیکستان). به هر ترتیب ، اسماعیلیان بدخشان و اجتماع خیرخواهانه آنها در منطقه هندوکوش (که اکنون در هونزا و دیگر مناطق شمالی پاکستان واقع شده است) ناصر را به عنوان بنیانگذار جوامع خود می دانند ، و آنها هنوز هم او را تحت عنوان پیر یا شاه احترام می گذارند. سید نصیر. همچنين در يومگان بود كه ناصر بخش عمده اشعار و آثار فلسفی و كلامی خود را تولید كرد ، از جمله زاد الموسفیرین كه در سال 453/1061 نوشته شده و جام الحكمتین.آخرین اثر شناخته شده وی در سال 462/1070 بنا به درخواست محافظ اسماعیلی در بدخشان به پایان رسید. اسماعیلیان بدخشان همچنان به حفظ آثار اصیل و مضحک نصیر خسرو ، که همه به زبان فارسی نوشته شده اند ، ادامه داده اند. مقبره نصیر خسرو هنوز در تپه ای در نزدیکی روستای جارم در مجاورت فیض آباد ، پایتخت افغانستان بدخشان وجود دارد.


در اوایل دهه 460/1070 ، اسماعیلیان پارس در قلمروهای سلجوقی به اختیار یک رئیس داعی واحد ، عبد الملک بن رسیده بودند. عطاش ، که دفتر مرکزی خود را در اصفهان ، پایتخت اصلی سلجوقی داشت. به نظر می رسد ابن عطش ، داعی آموخته ، نخستین داعی بوده است که داووا و جوامع مختلف اسماعیلی در سرزمین های سلجوقیان در ایران ، از کرمان تا اذربایجان را سازماندهی کرده است . او ممکن است مسئول داووا باشدفعالیت ها در عراق نیز اما به نظر نمی رسد نظارت مرکزی وی به شمال خراسان ، بدخشان و مناطق مجاور در آسیای مرکزی گسترش یافته باشد. ابن عطاش ، که دستورات خود را از قاهره دریافت کرده بود ، مسئولیت راه اندازی حرفه ای حسن صباح ، جانشین وی و بنیان گذار آینده داووا و ایالت مستقل نزاری اسماعیلی را نیز بر عهده داشت.


تقسیم بین نزارسیان و مستضعفان 487/1094


المستنصر پس از سلطنت طولانی در 487/1094 درگذشت. اختلاف در مورد جانشینی او ، داوعه و جامعه اسماعیلی سپس متحد را به شاخه های رقیب نزاری و مستعلی تقسیم کرد. در آن زمان ، حسن صباح قبلاً به عنوان رهبر اسماعیلیان فارسی ، یک سیاست انقلابی مستقل را دنبال می کرد. و او در پشتیبانی از علت نزار ، وارث اصلی المستنصیر که از طریق جانبداری از ویزیر قدرتمند فاطمیون افضل ، از حق جانشینی خود محروم شده ، دریغ نکرد. ویزر برادر کوچکتر نزار را به سرعت با عنوان المستعلی به خلافت فاطمیان نصب کرده بود. با این حال ، حسن نزار را به عنوان جانشین المستنصر در امامت اسماعیلی شناخت و روابط خود را با داوود فاطمیون قطع کردمقر در قاهره ، که بیعت خود را به المستعلی منتقل کرده بودند ، وی و بعدها برخی از فرزندان وی را بعنوان ائمه اطهار خود پس از المستنصیر به رسمیت شناختند. از این پس ، اسماعیلیان سرزمین های ایران ، که امامت نزار و فرزندان او را به رسمیت شناختند و به عنوان نزاریه معروف شدند ، بطور مستقل از اسماعیلیان مصر و جوامع یمن و گجرات وابسته به رژیم فاطمیان توسعه یافتند. جوامع دوم شاخه مستعلیه اسماعیلیسم را تشکیل می دادند.


دوره الموت

در دوره الموت تاریخ خود (488-654 / 1090-1256) ، اسماعیلیان پارسی آمدند تا با داشتن یک شرکت تابعه در سوریه ، دولت خود را به دست آورند. این ایالت با قرارگاه مرکزی خود در قلعه کوه الموت ، در میانه سلطان سلجوقی توسط حسن صباح تأسیس شد و حدود 166 سال به طول انجامید تا اینکه در سال 654/1256 تحت هجوم انبوههای مغول فرو ریخت. . خود اسماعیلیان فارسی ، با شروع سرگشتشت سیدهنا (شرح حال استاد ما) که زندگی و شغل حسن صباح را به عنوان اولین ارباب الموت تحت پوشش قرار داد. این تواریخ ها و همچنین بخش عمده ای از ادبیات کم نظیر مذهبی تولید شده از نزاری اسماعیلیان دوره الموت ، زنده مانده اند. با این حال ، تواریخ نذری توسط سه مورخ فارسی دوره ایلخانیان ، یعنی جووانی (متوفای 681/1283) ، رشید الدین فضل الله (متوفای 718/1318) و ابو القاسم کاشانی دیده و مورد استفاده قرار گرفت. د. حدود 738/1337) که منابع اصلی ما در مورد تاریخ اسماعیلیان فارسی در دوره هستند.


مأموریت حسن صباح

حسن صباح در اواسط دهه 440/1050 در یک خانواده دوازده شیعه در قم ، یک شهر سنتی شیعی در مرکز ایران متولد شد. پس از آن ، خانواده صباح به شهر همجوار ریی ، مرکز مهم دیگر یادگیری شیعه و منطقه فعالیت اسماعیلی نقل مکان کردند. به زودی پس از سن 17 سالگی ، حسن به آموزه های اسماعیلی معرفی شد و با تلاش برخی از داعیان محلی تبدیل شد . در 464/1072 ، حسن تازه آغاز شده مورد توجه ابن عطش قرار گرفت ، که در آن زمان در ری اقامت داشت. ابن عطش استعدادهای حسن را تشخیص داد و وی را به سمت پست در داووا منصوب كردهمچنین به وی دستور داد که برای ادامه تحصیلات اسماعیلی به قاهره برود. حسن سرانجام در 471/1078 وارد مصر فاطمیون شد و حدود سه سال را در قاهره و اسکندریه گذراند. به نظر می رسد که در مصر ، حسن با بدر الجمالالی (متوفی 487/1094) ، فاطمیون وزیر نیرومند و "فرمانده لشکرها" ، که کمی قبل از آن نیز موفق شده بود ، با المؤیاض آل جانشین شد. شیرازی به عنوان داعی الدوات . به هر حال ، به نظر می رسد که حسن تحت شرایط مبهم از مصر تبعید شده است: بازگشت به داوود فارسیدفتر مرکزی در اصفهان در 473/1081. به نظر می رسد که او در مصر فاطمیون درسهای مهمی آموخته است. رژیم فاطمیان ، که به واسطه دشواری های بیشمار ، دچار زوال سریع شده بود ، در حال نزول سریع آن بود. حسن اکنون با در نظر گرفتن این واقعیت در استراتژی انقلابی بعدی خود ، از ناتوانی دولت فاطمی در حمایت از اسماعیلیان فارسی کاملاً آگاه بود.


در ایران ، حسن به مدت نه سال در خدمت داووا به مناطق مختلف ، در کومان ، خوزستان ، قمیس ، و همچنین استان های کاسپین در مینام سفر کرد. در این دوره بود که حسن استراتژی انقلابی خود را علیه سلجوقیان تدوین کرد و همچنین قدرت نظامی سلجوقی را در مناطق مختلف ایران ارزیابی کرد. به نظر می رسد که تا سال 480/1087 ، قلعه غیرقابل دسترسی کوهستان الموت ، در منطقه رودبار در دیلم ، به عنوان مکانی مناسب برای تأسیس دفتر مرکزی خود انتخاب کرده است. حسن، که بعدها منصوب شد داعی از دیلم، در حال حاضر شروع به تقویت دعوتفعالیت در سراسر رودبار. فعالیتهای حسن خیلی زود مورد توجه نظام الملک (درگذشت 485/1092) قرار گرفت ، که به مدت 30 سال تحت سلطنت بزرگ سلجوقیان آلپ ارسلان و ملک شاه باقی ماند. با این حال ، نظام الملک نتوانست حسن را تصرف کند ، که به موقع وارد رودبار شد. در سال 483/1090 ، هواداران با نفوذ به الموت و اطراف آن ، حسن قلعه غیرقابل نفوذ را در کوههای البرز طبق نقشه ای هوشمندانه به دست گرفتند و نشانگر شورش آشکار اسماعیلیان فارسی در برابر سلجوقیان بود. تصرف الموت همچنین پایه و اساس آنچه را برای تبدیل شدن به دولت نزاری اسماعیلی در پارس نشان داد. مسلم است که قاهره هیچ نقشی در سازمان یا جهت این شورش که توسط حسن به ابتکار خودش برنامه ریزی شده بود ، ایفا نکرده است.


تأیید هویت فارسی

به نظر می رسد که حسن صباح برای شورش وی علیه ترکان سلجوقی مجموعه پیچیده ای از انگیزه های مذهبی - سیاسی را داشته است. به عنوان اسماعیلی ، او نمی توانست تحمل سیاست های ضد شیعه سلجوقیان ، که به عنوان قهرمان جدید "ارتدکسی" سنی سوگند خورده بودند تا حکومت فاطمی شیعه را از جهان اسلام برهاند. شورش حسن نیز به طرز کمتری آشکار شد و بیانگر احساسات "ملی" فارسی بود که دلالت بر محبوبیت و موفقیت زودهنگام مردمی آن در ایران دارد. با آغاز دهه های 5 / 11th ، تعدادی از سلسله های ترکیه حکومت خود را بر سرزمین های ایران برقرار کرده بودند و از غزنوویان و قارقانیان شروع می کردند. عصر جدید بیگانگان ، با جایگزین کردن ترکها اعراب ، در تاریخ اسلامی جهان ایران قطعاً با روی کار آمدن سلجوقیان آغاز شد ، که تهدید احیای فرهنگ فارسی و احساسات ملی است. این رنسانس یک فرهنگ خاص ایرانی و اسلامی بر پایه احساسات ایرانیان اسلامی بوده است که همچنان در آگاهی از هویت ایرانی و میراث فرهنگی خود در طول قرنهای سلطه عرب آگاه بوده اند. این روند که توسط صفاریان پیشگام بوده و تحت سامانیان و بیدیدسها نگهداری می شود ، با زمان تسلط ترکیه در منطقه کاملاً غیر قابل برگشت بود. به هر حال سلجوقیان ترک در ایران بیگانگان بودند و حکومت آنها توسط ایرانیان طبقات مختلف اجتماعی به شدت مورد آزار و اذیت قرار گرفت. احساسات ضدتركی پارسها به دلیل كمبودی كه در شهرها و روستاها توسط تركها و سربازان غیرمستقیم آنها ایجاد شده بود ، بیشتر تشدید شد ، که به واسطه موفقیتهای سلجوقیان ، از استپهای آسیای میانه به طور مداوم در امواج جدید به ایران جذب می شدند. گفته می شود که خود حسن ابراز نارضایتی از ترک ها و حاکمیت آنها بر پارس شده است. در حقیقت ، این هدف نهایی برای براندازی حکومت سلجوقیان در ایران بود که حسن خود را وقف کرد و اسماعیلیان فارسی را به یک نیروی انقلابی سازمان داد. در این ارتباط ، همچنین قابل توجه است که حسن به عنوان بیان آگاهی فارسی خود و علیرغم تقوی اسلامی غیرقابل انعطاف خود ، زبان فارسی را به عنوان زبان دینی اسماعیلیان پارسی جایگزین زبان عربی کرد. این اولین باری بود که یک جامعه بزرگ مسلمان فارسی را به عنوان زبان دینی خود تطبیق می دادند.


گسترش نفوذ الموت


حسن صباح پس از استقرار محکم در الموت ، نفوذ خود را در سراسر رودبار و مناطق مجاور در روز اسلام گسترش داد ، و با بدست آوردن صعودها و به دست آوردن دژهای بیشتری که وی بطور منظم برای تحمل محاصره های طولانی تقویت کرد. شواهدی وجود دارد که حاکی از آن است که حسن حداقل برخی از بقایای خرمیان در اذربایجان و جاهای دیگر را نیز به خود جلب کرده است که به عنوان بیان احساسات فارسی خودشان ، خود را پارسیان می نامند.


درگیری سلجوقی - اسماعیلی از 484/1091 آغاز می شود


به زودی ، الموت توسط نیروهای نزدیکترین امیر سلجوقی مورد حمله قرار گرفت و این نشانگر آغاز یک سری بی پایان از برخوردهای نظامی سلجوقی - اسماعیلی در پارلمان بود. در سال 484/1091 ، حسن داعی حسین قائینی را به بومی قوستان خود فرستاد تا پشتیبانی را در آنجا بسیج کند. این داعی توانا با موفقیت فوری در قوهستان ، منطقه بی ثمر در جنوب شرقی خراسان ، جایی که اسماعیلیان به زودی با شورش آشکار علیه سلجوقیان قیام کردند و قلعه های بی شماری و همچنین چندین شهر بزرگ از جمله تون ، طبس ، قائم را به دست گرفت ، روبرو شد. در و زوزان. در نتیجه ، پس از رودبار ، قوستان به دومین قلمرو مهم برای فعالیت اسماعیلیان فارسی تبدیل شد.


در سال 485/1092 ، حسن یک کشور سرزمین مستقل برای اسماعیلیان فارس ایجاد کرده بود. سلطان ملک شاه با آگاه شدن از قدرت روزافزون اسماعیلیان ، سفرهای مهم سلجوقی را علیه اسماعیلیان رودبار و قوستان ارسال کرده بود. با این حال ، درگذشت ملک شاه در سال 485/1092 ، نیروهای سلجوقی پراکنده شدند و سلطان نشین بیش از یک دهه به جنگ داخلی کشیده شد تا اینکه 498/1105 ، هنگامی که محمدتپار به عنوان سلطان بلامنازع پیروز شد ، در حالی که برادرش سانجار در بلخ ماند. به عنوان جانشین وی در شرق. در این دوره از نزاع در اردوگاه سلجوقی ، حسن صباح به آسانی قدرت خود را به سایر نقاط ایران ، از جمله استان قرون وسطایی قمیس ، که اسماعیلیان جردکوه و تعدادی از دژهای دیگر را در نزدیکی دامغان به دست گرفتند ، تحکیم و گسترش داد. اسماعیلیان همچنین چندین قلعه را در اربعان ، در منطقه مرزی بین استانهای خوزستان و فارس ، به تصرف خود درآوردند. رهبر اسماعیلی در ارونج بودداعی ابوحمزه که مانند حسن بود مدتی را در مصر گذراند تا تحصیلات اسماعیلی خود را ادامه دهد. خود اسماعیلیان در خود دینام توهین های متناوب سلجوقی را دفع کرده بودند. آنها همچنین در شمال ایران دژهای بیشتری از جمله قلعه مهم لاماسار (یا لنسبار) در غرب الموت را به دست آوردند. کیا بوزورگ-امید که لاماسار را با حمله به تصرف خود درآورد ، بیش از 20 سال در آنجا به عنوان فرمانده ماند تا اینکه وی برای موفقیت جانشین حسن صباح به الموت فراخوانده شد. علاوه بر این ، اسماعیلیان اکنون فعالیتهای خود را در شهرهای متعددی در سراسر ایران گسترش می دادند و توجه خود را به صندلی قدرت سلجوقی اصفهان نیز نزدیک می کردند. در این منطقه ، اسماعیلیان به سرپرستی پسر ابن عطش احمد ، با تصرف در 494/1100 قلعه شهیزیز ، به موفقیت بزرگ سیاسی دست یافتند.، که از مسیرهای اصلی تا پایتخت سلجوقی محافظت می کرد. گزارش شده است که داعی احمد موفق شد حدود 30 هزار نفر را در منطقه اصفهان بدست آورد ، جایی که وی همچنین در ولسوالی های اطراف شهدیز مالیات جمع می کرد. هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد فعالیتهای حسن و جانشینان فوری وی در الموت به بدخشان و جاهای دیگر ماوراء النهر گسترش یافته است. به نظر می رسد جوامع اسماعیلی از راه دور و کوچک این مناطق در آسیای میانه به طور مستقل از الموت تا حدودی در قرن 7/13 توسعه یافته اند. در اوایل قرن ششم / دوازدهم میلادی ، حسن صباح نیز با اعزام شماری از داعشیان فارسی ، فعالیتهای خود را به سوریه گسترش داده بود.آنجا. با این حال ، تقریباً نیم قرن تلاش لازم بود تا اسماعیلیان نهایتا بتوانند شبکه ای از دژهای سوریه را بدست آورند. غیر از خود حسن ، شخصیتهای برجسته اسماعیلی فارسی در اوایل دوره الموت ، مانند بوزورگ-امید ، حسین قائینی و رئیسی مظفر ، فرماندار گاردکوه ، همه فرماندهان توانمند و استراتژیست های نظامی متناسب با این کار بودند در عوض ، نه متکلمان و فیلسوفان آموخته شده مانند داعش اولیه ایران از دوران فاطمیان.

استراتژی ضد سلجوقی حسن صباح

به زودی ، شورش ضد سلجوقی اسماعیلیان فارسی الگوی و روشهای مبارزاتی خاص خود را که متناسب با روزگار بود به دست آورد. حسن صباح ماهیت غیر متمرکز حکومت سلجوقی و همچنین قدرت نظامی بسیار عالی آنها را به رسمیت شناخته بود. در نتیجه ، او یک استراتژی بسیار عالی و برتر را با هدف تسخیر محلی سلجوقیان از طریق محلی با دستیابی به تعدد دژهای غیرقابل نفوذ طراحی کرد. وی همچنین برای دستیابی به اهداف نظامی و سیاسی به تکنیک ترور مخالفان برجسته متوسل شد. در دوره های بعدی ، این سیاست به شکلی کاملاً اغراق آمیز با اسماعیلیان نذاری مشخص شد تا حدی که تقریباً هر ترور از هرگونه اهمیت در سرزمین های مرکزی و شرقی اسلامی در دوره الموت ، به خنجر اسماعیلیان نسبت داده شد.fida'is ، جانبازان ایثارگر جوان که ماموریت های فرقه ای واقعی را انجام می دادند. و با گذشت زمان ، تعدادی از اسطوره ها در مورد استخدام و آموزش این افراد فدائی ساخته و منتشر شدند . از اوایل ، این ترورها منجر به قتل عام اسماعیلیان شد و این قتل عام ها به نوبه خود ترورهای بیشتر عاملان آنها را برانگیخت.


پیامدهای شکاف نزاری - مستعلی

در این میان ، تشییع نذاری - مستعلی از 487/1094 اسماعیلیان را به دو جناح رقیب تقسیم کرده بود. در آن زمان ، حسن صباح به عنوان رهبر بلامنازع اسماعیلیان فارسی ، و شاید اسماعیلیان کل قلمرو سلجوقی ظهور کرده بود. او قبلاً چندین سال است كه از سیاست انقلابی مستقل پیروی می كرد و حالا او از اهداف نزار حمایت كرده و روابط خود را با قاهره قطع كرد. حسن بود در حال حاضر در اثر تاسیس مستقل نزاری دعوت. در این تصمیم ، وی توسط کل جامعه اسماعیلی ایران مورد حمایت قرار گرفت ، در حالی که به نظر می رسد اسماعیلیان آسیای میانه مدتی در مورد این تشیع بی اطلاع بودند. نزار ، که رهبری یک شورش ناعادلانه در مصر را بر عهده داشت ، در سال 488/1095 توسط رژیم فاطمیان اسیر و اعدام شد. نزار فرزندان نر داشت و بعضی از آنها علیه فاطمیان بعدی قیام کردند. اما حسن صباح نام جانشین نزار در امامت را فاش نکرد. شواهد عددی نشان می دهد كه نام خود نزار در حدود 70 سال پس از مرگ وی بر روی سكه های ضرب شده در الموت تاكنون ذکر شده بود تا اینكه امامزادگان نزاری اسماعیلی در الموت ظهور كردند و مسئولیت امور جامعه و ایالت خود را برعهده گرفتند. در غیاب امام آشکار ، حسن همچنان به عنوان ولی فقیه جنبش نزاری اسماعیلی پیروی می کرد. به زودی پس از 487/1094 ،hujja یا نماینده اصلی امام غیرقابل دسترسی ، به همان روشی که رهبران مرکزی جنبش اولیه اسماعیلیه به عنوان حجاب امام پنهان شناخته شده بودند .


در چنین شرایطی ، خارجیان از اوایل این تصور را بدست آوردند که جنبش اسماعیلیان ( نذاری ) ایران برخلاف "موعظه قدیمی" نمایانگر "موعظه جدید" ( الدعوا الجدیده ) است. ( الدووا القدمه ) اسماعیلیان فاطمی. همانطور که ممکن است ، "موعظه جدید" ، که به زبان فارسی بیان شده است ، اساساً بازتولید یک دکترین شیعه قدیمی با ایستادگی دیرینه در بین اسماعیلیان ، همان ، آموزه تعلیم است.یا تدریس معتبر توسط امام. حسن این آموزه را به سختى در رساله ای بازنگری كرد كه هنوز زنده نماند ، اما توسط مورخان پارسی ما و نیز متكلمان متدین معاصر الشهراستانی (متوفای 548/1153) كه شاید خود اسماعیلی نیز بوده است ، به طور اصولی حفظ شده است. آموزه تعلیم با تأکید بر اقتدار هدایتگرانه خودمختار هر امام در زمان خود ، پایه و اساس آموزه های نزاری دوره الموت و زمان های بعدی را فراهم آورد. چالش فکری ناشی از دکترین تعلیم ، که همچنین مشروعیت حکومت عباسی را رد می کند ، واکنش رسمی تأسیس سنی را به رهبری الغزالی که در چندین اثر جدلی به اسماعیلیان حمله کرده بود ، خواستار شد.


شکست نیزارى و سپس ادغام

سلطان بارکیاروق در غرب فارس و سانجار در خراسان که از توفیق موفقیتهای نزارى نگران شده بودند ، در 494/1101 توافق كردند كه در سرزمین های مربوطه خود با اسماعیلیان نزاری كه در آن زمان تهدیدی کلی برای سلجوقیان داشتند ، برخورد مؤثرتری انجام دهند. با وجود حملات و قتل عام های جدید سلجوقی ، با این وجود ، نزارها توانستند تمام سنگرهای خود را حفظ کنند. اما ثروت نزارى با پیوستن محمد تپار (498-511 / 1105-1118) به سلطان سلطنت برگشت ، كه این خاتمه اختلافات سلسله انگیز و اختلافات جناحى میان سلجوقیان بود. در زمان سلطنت وی ، نزارهای پارسی بیشتر قلعه های خود را در کوههای زاگرس گم کردند. با از دست دادن شهدیز در 500/1107 ، نزارها نیز نفوذ خود را در منطقه اصفهان از دست دادند. علیرغم قدرت نظامی برتر و جنگ طولانی مدت برای جذابیت ، سلجوقیان موفق به تصرف الموت نشدند ، جایی که حسن صباح همچنان به ماندن خود ادامه داد. و ، اسماعیلیان فارسی به طور کلی مواضع منطقه ای خود را در رودبار ، قمیس و قوستان حفظ کردند. با این وجود ، تا زمان درگذشت حسن در 518/1124 ، شورش مسلحانه اسماعیلیان فارسی علیه سلجوقیان کارایی خود را از دست داده بود ، به همان روشی که توهین محمد تپار علیه آنها نتوانسته بود اهداف خود را تحقق بخشد. روابط سلجوقی و اسماعیلی اکنون وارد مرحله جدیدی از بن بست شده بود. به همان روشی که توهین محمد تپار علیه آنها نتوانسته است اهداف خود را تحقق بخشد. روابط سلجوقی و اسماعیلی اکنون وارد مرحله جدیدی از بن بست شده بود. به همان روشی که توهین محمد تپار علیه آنها نتوانسته است اهداف خود را تحقق بخشد. روابط سلجوقی و اسماعیلی اکنون وارد مرحله جدیدی از بن بست شده بود.


کیا بوزورگ-امید (518-532 / 1124-1138) ، ارباب دوم الموت ، سیاست های سلف خود را حفظ کرد و با وجود تجدید حملات تازه سلجوقی علیه رودبار و قوستان ، دولت نزاری را بیشتر تقویت کرد. در همین حال، نزاری دعوت در جنوب سوریه از طریق تلاش های بهرام احیا شد (د. 522/1128) و دیگر فارسی داعیانفرستاده شده از الموت و تا سال 527/1132 ، آنها شروع به بدست آوردن دژهای دایمی خود در مرکز سوریه کردند. سرزمینهای پراکنده ای از دولت نزاری اکنون از سوریه تا شرق ایران و احتمالاً بخش هایی از مناطق مجاور در افغانستان امتداد یافته است ، اما با این وجود این ایالت در میان محیط های بسیار خصمانه و با وجود تحمل آزارهای بی وقفه ، انسجام و احساس وحدت چشمگیر را حفظ کرده است. در واقع ، ثبات این دولت و اطاعت ناپذیر نزارها نسبت به رهبرانشان هرگز از تعجب سلجوقیان و سایر مخالفان نظری ، از جمله صلیبیون اروپایی ، متوقف نشد.. نازیاریان فارسی نیز متشکل از ساکنان کوهستانی ، روستاییان و ساکنان شهرهای کوچک ، چشم انداز پیچیده ای را حفظ کرده و یادگیری را ترغیب می کردند. آنها كتابخانه های چشمگیر در الموت و دیگر دژهای مهم آنها در ایران و نیز سوریه تأسیس كردند. در زمانهای بعدی الموت ، بسیاری از دانشمندان مسلمان از کتابخانه های نذاری و حمایت از یادگیری بهره مند شدند.


برزبور-امید توسط پسرش محمد جانشین شد (532-557 / 1138-1162). در زمان وی ، نزارهای فارسی فعالیت خود را به گرجستان (گورجستان) گسترش دادند. آنها همچنین تلاش زیادی از طریق داعیه های خود کردند تا در یک منطقه جدید ، غور ، در شرق قوستان ، در مرکز فعلی افغانستان ، نفوذ کنند. نزاری اسماعیلی دعوت به نظر می رسد در آن منطقه در اطراف 550/1155 به درخواست حاکم غوریان علاء الدین حسین جهانسوز تاسیس شده است. در روز اسلام ، نزارها به مقابله با دشمنی زیدها و سایر سلسله های محلی مانند باوندی های طبرستان و گیلان ادامه داده بودند.


اعلامیه قیاما 559/1164


ارباب چهارم الموت ، حسن دوم ' علا' ذکریحی'السلام (557-561 / 1162-1166) ، qiyama یا معاد بزرگ را اعلام کرد ، آخرین روز مورد انتظار دیروز ، در 559/1164 در مراسم ویژه که در الموت و قوستان. تکیه به شدت در اسماعیلی تاویل یا تفسیر باطنی با این حال، qiyama معنوی تفسیر شد به معنی مظهر حقیقت پرده برداری کرد در شخص از اسماعیلیان نزاری امام. بر این اساس، برای Nizaris، که به تنهایی قادر به درک واقعیت معنوی از حقایق دینی تغییرناپذیر (بودند haqa'iq )، پنهان در باطناز قوانین مثبت ، بهشت ​​اکنون در این دنیا واقعیت یافته است. به عنوان یک نتیجه ، جهان خارج ، متشکل از غیر اسماعیلیان ، وارد قلمرو عدم وجود معنوی شد. اعلامیه قیاما برابر اعلام استقلال نزاری استقلال از "دیگری" بود. Nizaris از qiyama بار در واقع عملا چشم پوشی از جهان خارج، خودداری از هر کمپین بزرگ در برابر دشمنان خود را. به عنوان شخصی که کیاما را اعلام کرده بود . حسن دوم نیز از طرف جامعه نزاری به عنوان قائم و امام حق (ص) از فرزندان نزار بن تأیید شد. المستنصر پسر و جانشین حسن دوم ، نورالدین محمد دوم (561-607 / 1166-1210) ، سلطنت طولانی خود را به یک شرح منظم آموزه دکترین کیاما اختصاص داد . این دوره همچنین با حرفه رشید الدین سینان ، اصلی "پیرمرد کوه" صلیبیون مصادف بود. سینان دوران جوانی خود را در الموت گذراند ، جایی که او پیش از آنکه به زودی پس از 557/1162 توسط حسن دوم به سوریه اعزام شود ، تحصیلات اسماعیلی خود را نیز بیشتر کرده بود. وی به مدت 30 سال نزارهای سوری را به اوج قدرت و جلال خود هدایت كرد ، تا زمان مرگ وی در 589/1193.

افول سلجوقیان

در همین حال ، سلطان بزرگ سلجوقی پس از مرگ سنجر در سال 552/1157 در ایران و جاهای دیگر از هم پاشید. سلجوقیان جایگزین تعدادی سلسله ترک در مناطق مختلف شدند. در همین زمان ، یک قدرت جدید مبتنی بر خوارزم ، منطقه ای که در Oxus تحتانی قرار دارد ، در شرق ظهور کرده بود. حکومت ارثی این منطقه پیش از این به دست سلسله های ترکیه ای رسیده بود که به عنوان واسل سلجوقیان عمل می کرد و عنوان سنتی سنتی منطقه خوارزم شاه را در اختیار داشت. پس از سنجر ، شاهان خوارزم شروع به ادعای استقلال خود کردند و قلمروهای خود را به سمت خراسان و دیگر سرزمینهای ایران گسترش دادند. پس از آن ، شاهان خوارزم امپراطوری خود را به سمت غرب در سراسر ایران گسترش دادند و بقایای حکومت سلجوقی را از بین بردند. به عنوان جانشینان سلجوقیان شاهان خوارزم روابط خصمانه خود را با نزارهای رودبار و جاهای دیگر ایران توسعه دادند. در قوستان نزارها همچنان درگیری های نظامی با غوریان و مالكس در همسایگان سیستان یا نیمروز داشتند. در پی نزول سلجوقیان بود که خلیفه عباسی الناصر (575-622 / 1180-1225) فرصتی طولانی مدت در انتظار احیای قدرت و پرستیژ سلسله خود را یافت. در این دوره ، حاکم جدید الموت ، جلال الدین حسن ، سوم (607-618 / 1210-1221) ، اقدام به یک روابط نزدیک جسورانه با بنیاد اهل سنت کرد و به پیروان خود دستور داد تا در پی نزول سلجوقیان بود که خلیفه عباسی الناصر (575-622 / 1180-1225) فرصتی طولانی مدت در انتظار احیای قدرت و پرستیژ سلسله خود را یافت. در این دوره ، حاکم جدید الموت ، جلال الدین حسن ، سوم (607-618 / 1210-1221) ، اقدام به یک روابط نزدیک جسورانه با بنیاد اهل سنت کرد و به پیروان خود دستور داد تا در پی نزول سلجوقیان بود که خلیفه عباسی الناصر (575-622 / 1180-1225) فرصتی طولانی مدت در انتظار احیای قدرت و پرستیژ سلسله خود را یافت. در این دوره ، حاکم جدید الموت ، جلال الدین حسن ، سوم (607-618 / 1210-1221) ، اقدام به یک روابط نزدیک جسورانه با بنیاد اهل سنت کرد و به پیروان خود دستور داد تاشریعت به شکل سنی خود. بعداً ، این سیاست به عنوان نشان دادن نوعی تقیه یا اشاعه برای حفظ بقای جامعه و بهبود روابط آن با بقیه جامعه مسلمان توضیح داده شد. به هر حال ، برخلاف اوقات قیاما ، امام اسماعیلی نذری اکنون به طرز جسورانه اجتماع خود را به دنیای خارج اعطا كرده بودند. سیاست جدید نظری بسیار موفق بود. جلال الدین حسن توسط خلیفه الناصر و سایر حاکمان پیشرو سنی به عنوان امیر شناخته شددر جهان اسلام ، و حقوق او در مورد مناطق نزارى رسماً به رسمیت شناخته شد. جلال الدین حسن نیز در اتحادهای پیچیده خلیفه الناصر شرکت داشت. در نتیجه این تحولات ، حملات غوریان علیه نزارهاى قوستان متوقف شد ، در حالی که نزارهاى سوریه در درگیری های خود با صلیبیون به موقع از ایوبیان کمک گرفتند. و بسیاری از سنی ها ، از جمله دانشمندان ، که در آن زمان از نخستین تهاجم مغول به خراسان فرار می کردند ، شروع به یافتن پناهندگی در شهرهای نزاری و دژهای کوهستان کردند. بعداً در قرن هفتم / سیزدهم میلادی ، داوای نذاری شروع به تبلیغ فعالانه در بدخشان کرد ، جایی که اسماعیلیان در جوامع کوچک پامیری زنده مانده بودند. در همان زمان ، Daiz Nizariبعد از آن نیز به نام پیر نسبت ، از الموت اعزام شدند به گسترش دعوت در مولتان و مناطق دیگر از سند.


چنگیز خان و تأثیر تهاجم مغول

دهه های پایانی دولت نزاری در ایران ، تحت عنوان "علا" الدین محمد سوم (618-653 / 1221-125) ، مصادف با دوره پرتلاطم ترین تاریخ در سرزمین های ایران و در واقع اسلامی بود. تا سال 617/1220 ، چنگیز خان ، حاکم امپراتوری جدید مغول ، بخارا و سامارکند را تصرف کرده بود. در سال بعد ، او از Oxus عبور کرد و بلخ را به تصرف خود درآورد. سپس ، مغولان خراسان را فتح کردند و مرو و نیشابور را از بین بردند. در سالهای اولیه سلطنت علاءالدین محمد بود که تعداد فزاینده ای از مسلمانان ، اعم از اهل سنت و شیعه ، در میان نزارهای قوستان که هنوز از ثبات و سعادت خود لذت می بردند پناه بردند. اوضاع و احتیاطی معاصر نزارهای قهستانی را بطور واضح توسط میناجی سیرج جوزجانی توصیف می کند ،محتشم یا رئیس اسماعیلیان آنجا.


برجسته ترین دانشمندان بیرونی که اکنون از حمایت از یادگیری نزارها بهره برده اند ، فیلسوف ، متکلمان و دانشمند شیعه نصیرالدین الطوسی ، (597-672 / 1201-1274) بود. حوالی سال 624/1227 بود که الطوسی وارد خدمت ناصرالدین عبد الرحیم بن شد. ابی منصور (متوفای 655/1257) ، محتشم آموخته نزارهای قوستان . الطوسی با نصیرالدین دوستی نزدیکی ایجاد کرد ، که وی کارهای بزرگ خود را در زمینه اخلاق به او اختصاص داد ، اخلاق نصیری. دوره ارتباط وی با اسماعیلی ، حدود 30 سال تا 654/1256 به طول انجامید ، مخصوصاً برای الطوسی که او نیز اسماعیل گرایی را پذیرفته بود ، پربار بود. طی این مدت، برای اولین بار در سنگرهای نزاری قهستان و بعد از آن در الموت و Maymundiz قلعه ها در رودبار به سر برد، طوسی نیز نوشت: تعدادی از اسماعیلی کار می کند، از جمله Rawdat AL-تسلیم ( علفزار از ثبت ) است که بیشتر موجود جامع رساله مربوط به آموزه های نزاری اسماعیلی دوره الموت پس از اعلام کیام.


با رحلت جلال الدین مینگوبیرتی (617-628 / 1220-1231) ، آخرین شاه خوارزم که همچنین با الموت به جنگ و دیپلماسی مشغول بود ، نزارهای پارسی به طور مستقیم با مغول ها روبرو شدند. تلاش های امام علاءالدین محمد برای ایجاد اتحاد با پادشاهان فرانسه و انگلیس ، با همکاری خلیفه عباسی ، علیه مغول ها بی نتیجه بود. و تمام تلاش های نزاری برای دستیابی به توافق صلح آمیز با خود مغول ها به همان اندازه ناکارآمد بود. در هر صورت ، هنگامی که خان بزرگ مونگکه (649-657 / 1251-1259) تصمیم به تکمیل فتح مغول در غرب آسیا او اولویت اول تخریب دولت نزاری در پارلمان ، با واگذاری این ماموریت به برادرش هولوگ بود.


سقوط الموت 654/1256

انبوههای مغول قبلاً فشارهایی مداوم بر نزارهای قوستان و قمیس وارد کرده بودند که وقتی "اید" الدین محمد توسط پسر جوان خود ، رکن الدین خورشاه ، در شوال جانشین شد.653 / دسامبر 1256؛ او آخرین ارباب الموت خواهد بود. چند ماه بعد ، در بهار 654/1257 ، سفر اصلی مغول به رهبری خود هولوگ توسط خراسان وارد ایران شد. در سال پایانی دولت نظری ، خورشاه و هولگو سفارتخانه های بی شماری را رد و بدل کردند و بیهوده بیهوده مذاکره کردند. به نظر می رسد که خرساها در میان مقاومت و تسلیم شدن ، نجات حداقل دژهای مهم نظامی فارس از ویرانی مغول را نجات داده است ، در حالی که هولوگ چیزی بیش از تسلیم نزاری نخواسته است. سرانجام ، پس از همگرایی ارتشهای اصلی مغول در میموندیز ، جایی که امام در آن زمان اقامت داشت ، خرساها در 29 شوال 654/19 نوامبر 1256 تسلیم شدند و نزارها را درگیر جنگهای شدیدی کردند. این پایان دوره الموت در تاریخ اسماعیلی سرزمین های ایران بود. خود الموت یک ماه بعد تسلیم مغول ها شد ، در حالی که لاماسار برای یک سال دیگر برگزار شد و گوردکوه به عنوان آخرین پاسگاه نزاری در پارلمان ، تا سال 669/1270 در برابر محاصره مغول خود مقاومت کرد. در اوایل سال بعد ، 655/1257 ، مونگك قتل عام عمومی نزارهاى فارس را مجازات كرد. انتهای غم انگیز رکن الدین خورشاه در بهار سال 655/1257 بدست آمد که وی توسط نگهبانان مغول خود در جایی در مرکز مغولستان به قتل رسید ، در حالی که بیهوده او را دید تا خان بزرگ را ببیند.


قرون اولیه پس از الموت

فروپاشی دولت نزاری در 654/1256 نشانه آغاز مرحله جدیدی در تاریخ قرون وسطایی اسماعیلیان ایرانی بود که اکنون برجستگی سیاسی خود را برای همیشه از دست داده بودند. از این پس ، اسماعیلیان سرزمین های ایران ، همه متعلق به شاخه نظری ، به عنوان جوامع مذهبی اقلیت در ایران ، افغانستان و آسیای میانه زنده مانده اند. دو قرن اول در تاریخ پس از الموت این جوامع کاملاً مبهم است. فقط تحولات مهم این دوره اخیراً براساس تاریخ های بیشماری از منطقه و منابع اصلی دیگر و نیز روایات شفاهی و نوشته های ناچیز خود نزارها توسط بورسیه های مدرن روشن شده است.


در ایران ، نزارها پس از فاجعه مغول در حالت کاملاً گیج و ویران قرار گرفتند. تعداد زیادی از شمشیرهای مغول در رودبار و قوستان قرار گرفتند. و در هر دو منطقه ، گروه های بازمانده از اقامتگاه های سنتی ، دژهای کوهستان و روستاهای اطراف آنها و چند شهر آواره شدند. بسیاری از نزارها که از قتل عام های مغول جان سالم به در بردند ، به مناطق مجاور افغانستان و بدخشان و همچنین سند مهاجرت کردند ، در حالی که گروه های زیادی ، جدا شده در مناطق دور افتاده یا شهرها ، به زودی شروع به تجزیه و یا به تدریج خود را در جوامع مسلط مذهبی پیرامون خود کردند. . اکنون نیز نزارها از هرگونه رهبری مرکزی محروم شده بودند ، که قبلاً از الموت تهیه شده بود.تقیه خیلی سخت. برای حدود دو قرن پس از سقوط الموت، جوامع نزاری ایران، افغانستان، بدخشان، و جاهای دیگر در سوریه و هند، توسعه یافته را به صورت محلی و مستقل از یکدیگر تحت رهبری محلی خود را داعیان


در همین حال ، گروهی از بزرگان نزاری موفق به پنهان کردن فرزند خردسال رکن الدین خورشاه شمس الدین محمد بودند که در امامت نذری موفق بودند. بدیهی است که وی به اذربایجان منتقل شد و بقیه عمر خود را در لباس مبدل خود مبدل کرد. این حقایق توسط اشارات خاصی در منتشر نشده منظومه گواهی صفر-نما سعد الدین ب. شمس الدین نظری کوهستانی (متوفای 720/1320). بومی بیرجند استدر قوستان و نخستین شاعر پس از الموت نزارى ، نذری قوستانستانی مدتی در دربار حاكمان كارت هرات خدمت كرد. نظری کوهستانی سفر زیادی کرد و به نظر می رسد امام شمس الدین محمد را در حدود سال 678/1280 در اذربایجان ، احتمالاً در تبریز دیده است. در مورد ائمه جماعات جانشین شمس الدین محمد در ایران تا نیمه دوم قرن 9/15 هیچ چیز مشخص نیست.


تقسیم بین شاخه های محمد شاهی و قاسم-شاهی

شمس الدین محمد ، امام 28-نزاری ، در حدود 710/1310 درگذشت. مشاجره مبهم در مورد جانشینی وی ، خط امامزاده های نزاری و پیگیری آنها را به آنچه به شاخه های محمد شاهی و قاسم-شاهی معروف شد تقسیم می کند. خط محمد-شاهی از نزارهای ائمه ، که در ابتدا پیروان بی شماری در دینام و بدخشان داشتند ، خیلی زود پس از سال 1201/1786 متوقف شد. از طرف دیگر ، خط قاسم-شاهی تا به امروز ادامه داشته است و از دهه های ابتدایی قرن سیزدهم / نوزدهم ، ائمه اطهار این خط تحت عنوان ارثی خود آقاخان شناخته می شوند . در هر حال، این شکاف دیگر ضربه ای جدی به حال حاضر ویران نزاری ارائه دعوت به اوایل دوره پس از الموت.


در همین حال ، نزارها موفق شده بودند مجدداً در روز مسیح عضو شوند ، جایی که در دوره های ایلخانیان و تیموریان فعال بودند. در آن زمان ، دیلم توسط سلسله های محلی مختلف اداره می شد ، و تجزیه سیاسی منطقه به نزارها اجازه می داد تا در این دوره تلاش های دوره ای برای بازیابی الموت و لاماسر کنند ، که توسط مغول ها کاملاً تخریب نشده بود. آنها همچنین موفق شدند چندین حاکمه محلی شمال فارس را به دست خود بدست آورند. به عنوان مثال ، برخی از امیر کوشایجیاز جمله کیا سیف الدین ، ​​که تا سال 770/1368 بخش عمده ای از روزها را تحت کنترل خود داشت ، به اسماعیلیسم نزاری پایبند بود. یک رهبر خاص نزاری موسوم به خودوند محمد ، که شاید با محمد شاهی نذری امام محمد بن شناسایی شود. معین شاه (متوفای 807/1404) نیز در دیلم ظاهر شده بود ، جایی که وی در درگیری ها و اتحادهای محلی نقش موثری ایفا کرد. خوداووند محمد مدتی خود را در الموت تأسیس کرد ، اما سرانجام موظف شد با تیمور که او را به سلطانیه تبعید کرده است ، پناه ببرد. بعداً ، بانو ایسکاندار که بر بخش هایی از مازندران حکمرانی می کرد ، از حزب نزاری حمایت می کرد. نزارها تا اواخر قرن 10 / شانزدهم میلادی ، هنگامی كه استانهای كاسپین به سلطه های صفویان پیوستند ، در شمال ایران از اهمیت خاصی برخوردار بودند. جالب است بدانید که صفویان آنها قبل از آنکه قلعه به طور دائم رها شود ، از اعلم به عنوان یک زندان سلطنتی برای اعضای شورشی خانوار خود استفاده می کردند.


نزارهاى قوستان و بدخشان

نزارهاى قوهستان هرگز از یورش مغول ، که همه خراسان را با شهرهای بزرگ خود در ویرانى گذراند ، بهبود نیاوردند. پس از آن ، آنها در روستاهای پراکنده در اطراف برخی از شهرهای سابق خود در خراسان زنده ماندند ، بدون این که هیچ برجستگی سیاسی بدست آورند. نزارهای بدخشان که مخصوصاً به ناصری خسرو اختصاص داده شده بودند ، اساساً در خارج از مرزهای دولت نزاری بودند. اما، به عنوان اشاره شد، نزاری دعوت فعالانه وجود دارد در طول دوره الموت بعد منتشر شده است. با توجه به سنت های محلی از Nizaris بدخشان، نزاری دعوت توسط دو به Shughnan معرفی شد داعیان ارسال شده از الموت. این داعیان ، سید شاه ملنگ و سید شاه خموش ، سلسله هایی از این کشور تأسیس کردندخاندان و اشخاصی که به صورت ارثی بر شاهین ، روشان و نواحی مجاور بدخشان در منطقه اوکسوس فوقانی حکومت می کردند.

پس از آن ، بدخشان موفق به فرار از اختلاف مغول شد. سرانجام این منطقه در اواسط قرن 9/15 به امپراطوری تیموریان ملحق شد. در اوایل قرن دهم / شانزدهم میلادی ، بدخشان به طور خلاصه توسط اوزبگ ها فتح شد ، که هژمونی آن با مقاومت در برابر حاکمان محلی مختلف روبرو شد. در چنین شرایط پر هرج و مرج بود که شاه رادی الدین ، ​​یک امام محمد شاهی نظری ، از پایگاه اصلی عملیات خود در قوستان و سیستان به بدخشان آمد و در آنجا حکومت خود را با کمک نزارهای محلی تأسیس کرد. با این وجود شاه رادی الدین در نبرد در سال 915/1509 کشته شد و متعاقباً ، میرزا خان ، یک امیر محلی تیموریان ، به شدت آزار و اذیت نزارهای بدخشان را به دست آورد.

احیای آنجودان

در همین حال ، ائمه نزارانی از خط قاسم-شاهی در آنجودان ، روستایی بزرگ در پارس مرکزی در نزدیکی قم و محلات ظهور کرده بودند و شروع احیای آنجودان را در تاریخ پس از الموت از اسماعیلیان نذاری آغاز کردند. امام مستنصر بیول ، که در سال 885/1480 درگذشت ، اولین امام خط اوست که به طور یقین خود را در آنجدان مستقر کرد ، جایی که قبلاً یک جامعه نزاری وجود داشته است. در آن زمان ، اسرائیل گرایی نزارى در ایران با آموزه ها و اصطلاحات صوفیانه تزریق شده بود ، در حالی که خود صوفیان مسأله شروع به استفاده از ایده هایی کرده بودند که بیشتر به اسماعیلیان نسبت داده می شدند. به عنوان بخشی از این همبستگی بین ناصاری اسماعیلیسم و تصوف در ایران ، نزارها نیز برخی ویژگیهای بیرونی دستورات صوفیان را تصویب کرده بودند ( طارقاس) ، با اشاره به ائمه و خودشان به عنوان سؤالات (یا مرشدان ) و مرمرها . این پنهانکاری تا حدودی برای اهداف تقیه پذیرفته شدبرای اطمینان از امنیت نزارها در محیطهای عمدتا اهل سنت. با این حال ، ماهیت باطنی آموزه های هر دو جامعه نیز نقش مهم خود را در تحقق این انسجام ایجاد کرده است که اثرات دائمی بر جامعه نزاری ، برجای گذاشته است. این همچنین توضیح می دهد که چرا نزارهای سرزمینهای ایران ، به ویژه در بدخشان ، همچنان برخی از شاعران بزرگ عارف ایران ، مانند فرید الدین عطار و جلال الدین رومی را به عنوان دین مشترک خود می دانند. بعدها در زمان صفویه ، نزارهای پارسی نیز به عنوان یک عمل تقیه دیگر ، لباس مذهب دوازده تشیع ، سپس مذهب رسمی قلمرو صفوی را پذیرفتند .


آنجودان حدود دو قرن به عنوان اقامتگاه ائمه قاسم شاهی نزاری و مقر داوویان آنها خدمت می كرد ، مصادف با دوره حكومت صفویان بر پارس. مقبره های بیت الله امام مستضیر ، که نام صوفیانه شاه قلندر را به همراه داشت ، و چند تن از جانشینان وی هنوز در آنجدان نگهداری می شوند. دوره آنجود باعث احیای دوباره در داووا شدفعالیتهای نزارهای سرزمینهای ایران. این احیای همچنین منجر به ادعای كنترل آنجودان بر جوامع مختلف نظری كه تاكنون براساس محلی توسعه یافته بود. زمینه احیای آنجودان قبلاً با گسترش تمایلات شیعیان در ایران عمدتاً از طریق فعالیت تعدادی از دستورات صوفیان فراهم شده بود. و این روند سرانجام با پذیرش تشیع دوازده نفری به عنوان دین ایران صفوی در سال 907/1501 به پایان رسید. Safawiyya خود یکی از مهمترین فرقه های صوفی نظامی که از طریق آن گرایش شیعی و علوی loyalism ایران نفوذ کرده بود، بیان کرد.


سازماندهی مجدد داووه قاسم-شاهی ها

در دوره آنجدان ، داعش قاسم شاهی نزارى با هدایت مستقیم ائمه اطهار در انجدان بازسازی و تجدید حیات شد ، نه تنها برای بدست آوردن نوآوران جدید ، بلکه برای بدست آوردن بیعت آن نزارهای ایرانی ، به ویژه در بدخشان ، که تا کنون از خط امام - محمد شاهی حمایت کرده است. امامان همچنین با ادعای رهبری خود موفق شدند موقعیت سلسله های ارثی داعشی ها ، میرها یا پریشی را که در جوامع مختلف اسماعیلی ایران ظهور کرده بودند ، تضعیف کنند. ائمه (ع) هم اکنون شروع به تعیین نمایندگان مورد اعتماد خود برای اداره امور این جوامع به ویژه در خراسان ، افغانستان و بدخشان کردند. این مأموران به طور مرتب از آنجدان بازدید می کردند تا از امور اجتماع خود گزارش دهند و از احکام شرعی مورد نیاز خود که جمع آوری کرده بودند ، تحویل دهند.

تا نیمه دوم قرن یازدهم / هفدهم میلادی ، احیای آنجودان به دستاوردهای چشمگیری منجر شده بود. در حال حاضر با گسترش سریع و سازماندهی مجامع نزاری اکنون در سراسر ایران ایران ، در مرکزی ایران ، کرمان ، خراسان ، افغانستان و بدخشان پدید آمده است. داور نزاری به کارگردانی آنجدان نیز به ویژه در سند ، گجرات و سایر مناطق شبه قاره هند موفقیت آمیز بود. در همین زمان ، بخش عمده ای از محمد شاهی نذاریان بیعت خود را با ائمه مقیم آنجدان تغییر داده بودند. فعالیت های ادبی نزارهای ایرانی نیز در دوره آنجود احیا شد و با شروع نوشته های ابواسحاق قوستانیانی و خیرخواها هاراتی که پس از 960/1553 درگذشت آغاز شد. نزارهای سرزمینهای ایران به ویژه در بدخشان ،

اسماعیلیان سرزمین های ایران مقدم نبودند که برجستگی خود را در دوره الموت تاریخ خود به دست آورند ، یک برجستگی مذهبی - سیاسی است که به طور ناگهانی توسط مغول های همه فتح شده پایان یافت. با این وجود ، در اواخر قرون وسطی ، احیای آنجود قبلاً جبران حداقل بخشی از وقایع مغول شده بود و به اسماعیلیان نزاری اجازه زنده ماندن در ایران ، افغانستان و آسیای میانه و همچنین در بسیاری از مناطق دیگر جهان را داده بود. به عنوان جوامع مذهبی صلح آمیز و مرفه.


زندگینامه

دکتر فرهاد دفتری

رئیس گروه تحقیقات و انتشارات دانشگاهی

منطقه تمرکز:

مطالعات شیعه تاریخ اسماعیلی

مقدمه

فرهاد دفتری قبل از عزیمت به واشنگتن دی سی ، در سال 1958 تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در تهران ، روم و لندن به اتمام رساند. وی مدرک لیسانس و فوق لیسانس خود را از دانشگاه آمریکا در آنجا دریافت کرد و سپس تحصیلات تکمیلی خود را در دانشگاه کالیفرنیا ادامه داد. ، برکلی ، منتهی به دکتری درجه در سال 1971. پس از آن ، دکتر دفتری پست های مختلف تدریس را برگزار کرد ، و از سال 1988 با عضویت در انستیتوی مطالعات اسماعیلی ، لندن ، جایی که در حال حاضر وی به عنوان مدیر و رئیس (از سال 1992) گروه دانشگاهی فعالیت می کند. پژوهش و انتشارات.


دكتر دفتری كه در مركز مطالعات شیعه با اشاره ویژه به سنت اسماعیلی آن ، در این زمینه های مطالعات اسلامی به طور گسترده منتشر و سخنرانی كرده است. در سال 2011 تعدادی از همکاران و همسالان خود یک فستشکر با عنوان قلعه های روشنفکری برای احترام دکتر دافتاری تولید کردند. دکتر دافتاری و همچنین مشغول خدمت در هیئت تحریریه های مختلف ، سردبیر مشاوره دائرyclالمعارف ایرانیکا (برای اسماعیل گرایی) ، هماهنگ کننده (با دبلیو مادلونگ) از دائرyclالمعارف اسلامیکا ، و سردبیر عمومی "مجموعه میراث اسماعیلی" ، "مجموعه متن ها و ترجمه های اسماعیلی" و "سری میراث شیعه". وی تاکنون بیش از 200 مقاله و مدخل دائرop المعارف و چندین کتاب تحسین برانگیز از جمله «اسما» نوشتilis: History and ، یک تاریخچه کوتاه اسماعیلیان (1998) ، ادبیات اسماعیلی (2004) ،

iis.ac.uk/people

فرم ارسال نظر


مطالب پیشنهادی از سراسر وب




  فروش تجهیزات ویپ   |   تهران وکیل   |   مشاور ایرانی در لندن   |   گردشگری ارم بلاگ  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله


دوره ای که به جرات میتونه ورق زندگیتو عوض کنه! دوره ای که به جرات میتونه ورق زندگیتو عوض کنه! مشاهده